معنی هر دمبیل - جستجوی لغت در جدول جو
هر دمبیل
بی اراده، دگرگون مزاج
ادامه...
بی اراده، دگرگون مزاج
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر هردمبیل
هردمبیل
بی نظم و ترتیب، بی قاعده
ادامه...
بی نظم و ترتیب، بی قاعده
فرهنگ فارسی عمید
هردمبیل
از ترکی هردن بیر بی سامان پریشان در هم بر هم هر که بی نظم بی قاعده: آمیخته بهرج ومرج
ادامه...
از ترکی هردن بیر بی سامان پریشان در هم بر هم هر که بی نظم بی قاعده: آمیخته بهرج ومرج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر هردمبیل
هردمبیل
((هَ دَ))
بی نظم، بی قاعده، قاراشمیش، قر و قاطی
ادامه...
بی نظم، بی قاعده، قاراشمیش، قر و قاطی
فرهنگ فارسی معین
هردمبیل
بی ترتیب، بی قاعده، بی نظم
متضاد: مرتب
ادامه...
بی ترتیب، بی قاعده، بی نظم
متضاد: مرتب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
هر دمبلی
درهم برهم، کار بی نظم انجام دادن
ادامه...
درهم برهم، کار بی نظم انجام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
هر دییل
به اندازه ی دو کف دست
ادامه...
به اندازه ی دو کف دست
فرهنگ گویش مازندرانی